همه جا هستی.. در نوشته هایم... در خیالم...در دنیایم... تنها جایی که باید باشی و ندارمت.... کنارم است...!
نظرات شما عزیزان:
ولی من خوب به یاد دارم
برای داشتنت دلی را به دریا زدم
که از آب میترسید...
#سیدعلی_صالحی
پاسخ:سلام مرسی تو خوبی؟ مرسی خاله ی عزیزم منم دوستت دارم
سلام به دخترخاله ی خوب ومهربانم
وبلاگ تو را خواندم جالب بود دوستت دارم
پاسخ:سلام عزیزم، مرسی منم دوستت دارم
من ... دست از سرت برنمیدارم تا وقتی که آرام ... بزاریش روی شانه ام ...
.
دلم می خواهد نامت را صدا کنم
یک طور دیگر
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد
یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم
دلم می خواهد نامت را صدا کنم
یک طور که دلت قرص شود که من هستم
یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی
پاسخ:اره گلم میدونم خیلی سخته....
پاسخ:گلم لینک شدی بهتم خبر دادم
بازم مثل همیشه عالییییییییییییییی
دارم وب جدید می سازم راه اندازی شد خبرت می دم بووووووووووووووووووس
پاسخ:ممنون گلم وقتی راه اندازی شد حتما خبر بده
دلم واسش یه ذره شده....
تو آنجا...
نیمکت های دنیا را چه بد چیده اند!!!
انقدر کیف میده به یکی بگی وایسا ازت عکس بگیرم …
بعد ازش فیلم بگیری
)))
من که روحم به پرواز در میاد با این حرکت… )
پاسخ:باشه مرسی که خبر دادی
کاش گاهی برای همیشه خواب می ماندم !
پاسخ:حتما سر میزنم غزل جون
آپم
پاسخ:لینک شدی.
برگ زرديست كه از لای ورق های دلم می ريزد
مانده ام سخت غريب
ديگر از سبزترين حادثه هم می ترسم . . .
من ترانه هایم را قاب می کنم...
با سنجاق تنهاییم ؛
به گوشه ای می آویزم ،
تا تو بخوانی...
اگر خواندی ،
فقط لبخند بزن...
لبخند تو ؛
هر لحظه اش ٬ یک عمر سرزندگیست...
تو فقط بخند...
برای من ،
ایـن تمــام زنــدگیــست...
برای تمام روزهایی
که بی تو ..
گذشتند
و
تمام شب هایی
که با تو ..
نمی گذرند!
می بینی دلبندم؟
هنوز رویایت تمام زندگی من است!
خب فردا بیا موضوعو ببین
پاسخ:باشه گلم
سلام..من غزاله ام دوست سوفیا.
سوفیا بهم گفت که بهت بگم نوار مدیریت وبلاگ تو خرابه دکمه F5 صفحه کلید رو بزن تا درست شه.
پاسخ:باشه
سلام نازی جون این وبموخیلی دوس دارم حالاببینم چی میشه.... خوب چه خبرا؟دوستای جدید پیداکردی؟منوازلینکت حذفیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:آجی تو هم یکی از دوستای خوبمی دوس دارم لینکت کنم اگه دوسداشتی بگو بلینکت
آنجا که حنجره ای برای فریاد نمیماند ...
از تو که دور میشود
کوچه که هیچ ...
گاهی اتوبان هم بن بست میشود ... !!!
یعنی...
ضعـف هـایـت را
دردهـایــت را.........
می گـذاری تـوی ِ سیـنی و تعـارف می کـنی
کـه هـر کـدامـش را کـه می خواهنــد
بــردارنـد ...
تیــز کننــد ...
تیــغ کننــد ...
و بــزننـد بـه ....روحـت....
به سلامتی سیگار که دودش کم رنگه اما همیشه یه رنگه.به سلامتیش که بهم یاد داد نتیجه ی سوختن زیر پا له شدنه
فوق العاده بود نازنین مرسی لایک داری اجی
پاسخ:ممنون گلم
پاسخ:ممنون گلم..
دلم تنگ است از این زندان که نامش زندگی باشد گر زندگی این است پس بگو زندان کجا باشد
وای چه جالب منو تو هم سنیم
پاسخ:خیلی جالبه خوشحالم که هم سنیم
مرسی که اومدی وبم عزیزم دوباره هم بیا
پاسخ:حتما بازم به وبت سر میزنم گلم
دوسـ__ـت داشتـ__ـن را دوسـ__ـت بـ__ـدار
از تنفـ__ـر متنفـ__ـر باش،
به مهـ__ـربـ__ـانی مهـ__ـر بورز،
با آشتـ__ـی آشتـ__ـی کن و
از جـ__ـدایـ__ـی جـ__ـدا با ش
خدایا خلقت شیطان را هم اگر از یادت رفته بود،
آب از آب تکون نمی خورد ...
برخی از مردم اینجا شیطان را هم
درس می دهند....
وبت خیلی زیباست آجی نازنین
بازم ب ما سر بزن
پاسخ:ممنون حتما سر میزنم
آهنگ وبت خیلی باحال و قشنگهه ! خوانندش کیه؟؟
پاسخ:لطف داری خوانندش امین رستمی است.
سلام عزیزم وبت و مطالبت خیلی قشنگه...لینکت کردم...به منم سر بزن
پاسخ:ممنون لینک شدی گلم
▐▐گاه گاهـﮯ בل من مـﮯگیرב
▐▐بیشتر وقت غروب
▐▐آن زمانـﮯ که خـב ا نیز پر از تنهایـﮯ است و
▐▐اذان בر پیش است
▐▐من وضو خواهم گرفت
▐▐از خـב ا خواهم خواست که
▐▐تو تنها نشو ـﮯ و
▐▐בلت پر ز خوشـﮯ های בماבم باشـב
وبلاگت خیلی قشنگه گلم.
گاهی دور از چشم ابرها هم میتوان کسی را دوست داشت ،
میتوان بغض کرد ،
میتوان بارید
گاهی دور از چشم مدادرنگی ها هم میتوان نقاش شد ،
میتوان آسمان داشت ،
میتوان آبی شد
اما گاهی دور از چشم گذشته نمیتوان امروز را پشت هیچ فردایی پنهان کرد . . .
سلام دوست عزیز ببخشید میخواستم زودتر سربزنم به وبت اما بعداز اینکه وبمو حذف کردم دیگه سرم شلوغ شد وبت مثل قبل عالیه موفق باشی
پاسخ:اشکال نداره گلم ممنون که بهم سر میزنی..
وقتــــي ...
احــســـاســـاتـــت داره خـــفــت ميـــكنـــه
که در را بر روی هیچکس باز نکنند .
ابتدا پدر و مادر پسر آمدند . زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند .
اما چون از قبل توافق کرده بودند ، هیچکدام در را باز نکرد .
ساعتی بعد پدر و مادر دختر آمدند .
زن و شوهر نگاهی به همدیگر انداختند .
اشک در چشمان زن جمع شده بود و در این حال گفت :
نمی تونم ببینم که پدر و مادرم پشت در باشند و در را روشون باز نکنم . شوهر چ
یزی نگفت ، و در را برویشان گشود .
سالها گذشت خداوند به آنها چهار پسر داد .
پنجمین فرزندشان دختر بود . برای تولد این فرزند ،
پدر بسیار شادی کرد و چند گوسفند را سر برید و میهمانی مفصلی داد . مردم متعجبانه از او پرسیدند :
علت اینهمه شادی و میهمانی دادن چیست ؟
مرد بسادگی جواب داد :
چـــون این همـــون کسیــــه که ، در را برویم باز میکنـه !!!
با تمام ِ وجود مے گویم:
ایـن روز ها اسیر دل تنگــــ ِ توام
دل تنگــــِ زیبایی چشمانتــــ ، دل تنگــــ ِ رنگـــ نِگاهتــــــ ،
دل تنگــــ ِ بوے عَطرتـــــــ...
تو کـه نیستے دلتنگے هایت مــرا از پا در می آورند...!
پاسخ:ممنون آنا جووون
پاسخ:ممنون عزیزم
پاسخ:حتما میام گلم...
.: Weblog Themes By Pichak :.